هجرت از سنتهای پیامبران الهی است:
هجرت در راه خدا سنتی دیرینه است و هجرت پیامبرمان محمد (ص) چیز تازه و نو پیدایی در زندگی پیامبران برای یاری کردن عقیدههایشان نبود. اگر پیامبر اکرم (ص) از وطن و زادگاهش به خاطر دعوت و حفظ آن و ایجاد محیطی آباد که دعوت را میپذیرد و از آن دفاع میکند، هجرت نمود، برادران پیامبر او بیش از وطنهای خود به خاطر همین انگیزههایی که سبب هجرت پیامبر ما گردید، هجرت کردهاند؛ زیرا باقی ماندن دعوت در سرزمینی که نه تنها یاری دهندهی پیشرفت و گسترش آن نیست؛ بلکه مسیر آن را کج میکند و حرکت آن را فلج مینماید و بسا آن را وادار میکند تا در دایرهای بسیار تنگ و کوچک بماند، دعوت را از بین میبرد و قرآن کریم نمونههایی از هجرت پیامبران و پیروانشان از امتهای گذشته را برای ما بیان کرده است تا به روشنی یکی از سنتهای خدا در مورد دعوتها برای ما آشکار گردد تا انسان مؤمن برای همیشه وقتی خواستند او را از ایمان و عزتش دور سازند و به او توهین نمایند و بر جوانمردی و ارزش او تجاوز نمایند، به این سنت عمل نمایند.
علل انتخاب مدینه به عنوان مرکز دولت اسلامی
حکمت الهی در انتخاب مدینه به عنوان دارالهجره و مرکزی برای دعوت، علاوه بر بزرگداشت اهل مدینه، اسرار و رازهایی است که کسی جز خدا آن را نمیداند. مدینه به طور طبیعی از موانع و استحکاماتی جنگی برخوردار بود که در این باره هیچ شهری در جزیرهی عربی با آن برابری نمیکرد. از ناحیه غرب و شرق با سنگلاخ محصور گردیده بود و فقط منطقه شمالی تنها منطقهای بود که حائل و مانعی نداشت (و این همان منطقهای است که پیامبر اکرم(ص) در سال پنجم هجری در غزوه احزاب با حفر خندق آن رامصون کرد و استحکام بخشید) و اطراف دیگر مدینه با درختان خرما و کشتزارهای انبوه احاطه شده بود که لشکر نمیتوانست از آن بگذرد، مگر اینکه از راههای باریکی عبور میکرد که در این صورت سیستم نظامی و ترتیب صفها به هم میخورد و پایگاههای کوچک نظامی برای برهم زدن نظام جنگی دشمن و جلوگیری از پیشروی آن، کافی بود. ابن اسحاق میگوید: «یک طرف مدینه بدون حایل و مانع بود و اطراف دیگر آن با خانهها و درختان خرما بسته شده بود و دشمن نمیتوانست به راحتی وارد آن شود. »
و شاید پیامبر اکرم (ص) به این حکمت الهی در انتخاب مدینه اشاره نمود که به یارانش قبل از هجرت گفت: «من محل هجرت شما را در خواب دیدهام که زمینی دارای درختان خرما در میان دو منطقه سنگلاخ است که همان دو حره هستند. » از آن به بعد مسلمانان هجرت را آغاز کردند.
اهل مدینه چه اوس و چه خزرج دارای جوانمردی و شهامت و قدرت و جنگاوری بودند. آنها به آزادی خوگرفته بودند و تسلیم هیچ کس نمیشدند و به هیچ حکومت و قبیلهای خراج و مالیات پرداخت نمیکردند؛ چنانکه ابنخلدون میگوید: «همواره این دو قبیله در یثرب غالب بودند و افتخار و توانایی رزمی متعلق به آنان بود و همسایگان آنها از قبیله مضر دین آنان را پذیرفتند.»
بنی عدی بن نجار، خویشاوندان مادری آن حضرت بودند و این رابطهی خویشاوندی از طریق هاشم بن عدی بن نجار به پیامبر اکرم (ص) میرسد. هاشم با سلمی دختر عمرو یکی از افراد قبیلهی بنی عدی بن نجار ازدواج کرد و هاشم از آن زن صاحب فرزندی به نام عبدالمطلب شد. او فرزندش را نزد آن زن گذاشت تا اینکه نوجوان شد و هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که عمویش که او نیز عبدالمطلب نام داشت، او را با خود به مکه آورد. حق خویشاوندی در زندگی اجتماعی عرب جایگاه مهمی داشت. ابوایوب انصاری از همین تبار بود که پیامبر اکرم(ص) روزهای نخست هجرت، در خانه او اقامت گزید.
اوس و خزرج از قبیلهی قحطان بودند و مهاجران و کسانی که پیشتر در مکه و اطراف آن مسلمان شده بودند، از عدنان بودند. هنگامی که پیامبر اکرم(ص) به مدینه هجرت کرد، فرزندان عدنان و قحطان همه زیر پرچم اسلام گردآمدند. آنها مانند یک جسم بودند در حالی که در دوران جاهلیت با یکدیگر رقابت داشتند و هر یک خود را از دیگری برتر میشمرد، اما با جمع شدن همهی آنان زیر پرچم واحد، شیطان راهی برای نفوذ در دلهای آنها نداشت تا فتنه برانگیزد و آنها نیز از روی تعصب قحطانی و عدنانی بودن، ندای افتخار جاهلیت را سر دهند.
بنابراین با بررسی تمام جوانب شهر یثرب بهترین و مناسبترین مکان برای هجرت پیامبر اکرم (ص) و یارانش بود تا اسلام نیرومند شود و مراحل رشد و ترقی را بپیماید و جزیرهی عربی را فتح کند و سپس دنیای متمدن را در گسترهی قلمرو خویش قرار دهد.
ساکنان مدينه و اوضاع و احوال آنان به هنگام هجرت
معناي هجرت، تنها رهايي يافتن و آسوده شدن از فتنههاي مشرکان نبود؛ علاوه بر اين، هجرت به معناي تعاون و همياري براي برپايي يک جامعهی نوين در يک شهر امن وامان نيز بود. به همين جهت، براي هر فرد مسلماني که توان هجرت داشت، فرض گرديد که مهاجرت کند، و در سازندگي ميهن جديد سهيم شود، و درحدّ توان و امکان درجهت حفاظت از آن و بالا بردن مقام و موقعيت آن بکوشد.
بيشک، رسولخدا (ص) پيشوا و رهبر و راهنماي مردم در سازندگي اين جامعهی نوپاي اسلام بودند، و زمام همهی امور، بدون چون و چرا، در دست آنحضرت بود.
مردمان و اقوامي که رسولخدا (ص) در مدينه به آنان روياروي شدند، سه دسته بودند که اوضاع و احوال هر دسته از آنان نسبت به آن دو دستهی ديگر تفاوت آشکار داشت. آن حضرت نيز در ارتباط با هر يک از اين سه دسته از مردم مدينه مسائل متعددي داشتند که با مسائل و مشکلاتي که با دو دستهی ديگر داشتند، کاملاً متفاوت بود. اين سه دسته عبارت بودند از:
1) ياران وفادار و گرامي آنحضرت؛ 2) مشرکان مدينه که هنوز ايمان نياورده بودند؛ 3) يهود
علل تأثیر انصار از مسلمانان:
آنچه در دعوت اهالی یثرب که از آن متأثر شدند، شکیبائی شگفت اور مؤمنان در برابر آزار، شکنجه، محاصره اقتصادی و گرسنگی، بدون نشان دادن هیچ گونه واکنشی، تأثیر فراوانی در زمینه جلب کمک ویاری تازه برای کار دعوت و تقویت و توسعه پایههای ایمانی بر جای نهاد و انصار مدینه که از پرتوهای ایمانی مؤمنان مکه متأثر شده بودند، به این شهر آمدند ودر نتیجه مقدمات هجرت از مکه به یثرب فراهم شد. پایداری مؤمنان مکه و صبر توأم با خویشتنداری، گروه انصار را قانع ساخت که بردباری و شکیبائی این جمع با ایمان، مسألهی فردی و شخصی نیست، چرا که انسان هرگز تا این اندازه در خصوص مسائل شخصی، صبر و بردباری از خود نشان نمیدهد. بیتردید این مسأله، به حقیقت ارتباط دارد ومردم این همه صبر را در برابر باطل از خود بروز نخواهند داد و به راستی مسأله در جایی برتر و با ارزشتر از خود افراد قرار دارد که اینان به آسانی جان را در راه عقیده فدا میکنند.
انصار، جمعیتی هوادر صرف قضیه به شمار نمیآمدند، بلکه در عین ایمان و اعتقاد درونی، از هر حیث خود را
برای خدمت به آن بسیج و آماده کرده بودند. روشن است که میان هواداری مبتنی بر احساسات و آمادگی برای پذیرش یک عقیده، از تمامی جهات، تفاوت زیادی وجود دارد آن یکی، بدون زحمت و از راه دور، آرزوی پیروزی میکند و این یکی، جان خود را با اخلاص در راه جهاد تقدیم میدارد اینان در پاسخ رسول خدا (ص)که چه چیزی را حاضرند به دین جدید تقدیم کنند؟چنین گفتند: جان خود را! اگر به دریا بزنی، ما نیز دنبال شما خواهیم بود و اگر از صحرا عبور کنی، ما نیز پشت سر شما هستیم و گروه انصار در این گفتار خود کاملاً صادق بودند که امر دعوت به وسیله آنان به عزت و قدرت دست یافت. در صورتی که هواداری مبتنی بر احساسات از یک جریان، اینگونه نیست. یعنی گاه ظاهر میشود و در زمان ترس یا یأس، از بین میرود.
آماده کردن مهاجران:
هجرت تفریح و سفری سرگرم کننده نبود؛ بلکه به معنی ترک گفتن وطن و خانواده و خداحافظی با تمام پیوندها بود. هجرت یعنی ترک نمودن تمامی امکانات اجتماعی و رفاهی، ترک سرزمین و اهل و عیال، ترک اموال و دوستان و حتی امکانات ارتزاق برای برپایی عقیده بود. بنابراین، به تلاش و کوشش بزرگی نیاز داشت تا اینکه سرانجام مهاجران کاملاً قانع شدند که هجرت نمایند. از جمله اسبابی که آنها را آمادهی هجرت نمود میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- تربیت عمیق ایمانی.
- ستم و آزاری که به مؤمنین میرسید تا جایی که کاملاً به این نتیجه رسیدند که در میحطی مشترک قادر به زندگی با کافران نیستند.
- آیات مکی مسلمانان را به هجرت تشویق نمود و توجه مسلمانان را به این امر جلب نمود که سرزمین خدا وسیع و پهناور است.
سپس سورهی کهف نازل گردید و از جوانانی که به پرودگارشان ایمان آورده بودند و از شهرشان به آن غار پناه برده بودند، سخن گفت و بدین صورت تصویری عملی از ایمان در اذهان اصحاب و یاران پیامبر اکرم (ص) شکل گرفت که از ترک خانواده و وطن در راه عقیده سخن میگفت.
وقتی پیشگامان خیر و دستههای نور از اهالی یثرب با پیامبر اکرم (ص) بر اسلام و دفاع از آن بیعت کردند، مشرکان مکه به خشم آمدند و بر اذیت و آزار مسلمانان شدت بخشیدند. در این هنگام پیامبر اکرم (ص) مسلمانها را اجازه داد تا به مدینه هجرت نمایند و منظور از هجرت، اقامهی دولت اسلامی برای برعهده گرفتن دعوت بود تا در راه آن جهاد نماید و هیچ فتنهای باقی نماند و دین، فقط از آن خدا باشد.
دستور هجرت به مدینه از جانب خدا نازل شده بود، چنانکه عایشه(رض) میگوید: «وقتی این هفتاد نفر از نزد پیامبر اکرم (ص) رفتند، او خوشحال بود که خداوند برایش حامیان و قومی مقرر کرد که اهل جنگ و لشکر بودند و او را یاری میکردند. » ومسلمانان در راه مهاجرت دچار زندانی و از هم پاشیدن خانواده، مصادره اموال، و دهها مشکل وموانع دیگر شدند که همه را برای رضای خدا تحمل کردند.
با بررسی و اندیشیدن در واقعه هجرت و برنامهریزی دقیق و استفاده دقیق از اسباب از آغاز تا پایان هجرت و از مقدمات هجرت گرفته تا آنچه بعد از آن اتفاق افتاد به این نتیجه میرسیم که این برنامهریزی با وحی حمایت میشد. برنامهریزی بخشی از سنت پیامبر اکرم (ص) بود و جزئی از تکلیف الهی است، در همهی آنچه از یک مسلمان خواسته شده است.
در برنامهریزی رسول خدا برای هجرت موارد ذیل از اهمیت خاصی برخوردار است:
1- پیامبر اکرم (ص) هنگام شدت گرما به خانه ابوبکر آمد. این درست زمانی بود که هیچ کس در آن وقت از خانه بیرون نمیشد. حتی عادت خود پیامبر بر این بود که در این وقت به خانه ابوبکر نمیآمد و این بدان خاطر بود که کسی متوجه آمدن ایشان نگردد.
2- پیامبر اکرم (ص) هنگام آمدن نزد ابوبکر صدیق خود را مخفی نمود و نقاب زده آمد؛ چون کسی که سر و صورت خود را بپوشاند، کمتر امکان شناساییاش وجود دارد.
3- به ابوبکر دستور داد تا کسانی را که نزد او هستند، بیرون نماید و گفت: هجرت را بدون تعیین جهت آغاز مینماییم.
4- آنان شب هنگام و از دری که پشت خانه ابوبکر بود، بیرون رفتند.
5- آنها با در پیش گرفتن راههایی که برای قوم ناشناخته بود، کمال احتیاط را نمودند و برای این هدف از راهنمایی کمک گرفتند که راههای بیابان و صحرا را خوب میدانست. گرچه این راهنما مشرک بود، اما دارای اخلاق و مهارت بود و این دلیلی بر این است که پیامبر اکرم (ص) از کمک گرفتن و استفاده از مهارتها دریغ نمیورزید و فرق نمیکرد که منبع و مصدر آن چه کسی باشد.
6- در امر هجرت از شخصیتهای فرزانه استفاده نمود؛ چنانکه همهی این شخصیتها با پیوند خویشاوندی و یا پیوند همکار بودن با هم مرتبط بودند و بدین صورت گروه واحدی را تشکیل میدادند که برای محقق کردن هدف بزرگ با یکدیگر همکاری مینمودند.
7- انتخاب افراد با در نظر گرفتن توانایی او در کاری که به او واگذار میگردید تا بتواند آن را به بهترین وجه انجام دهد.
8- خوابیدن علی بن ابیطالب در بستر پیامبر اکرم (ص) نقشهی موفقی بود که این نقشه موجب گمراهی قریش گردید و آنها را از پیامبر اکرم (ص) دور نمود. به گونهای که رسول خدا از جلوی آنان در حالی که خواب بر چشمانشان غلبه کرده بود، گذشت و آنها بعد از بیدار شدن به رختخواب پیامبر اکرم (ص) چشم دوخته بودند و مطمئن بودند که پیامبر اکرم (ص) هنوز خواب است در حالی که علی بن ابیطالب در آنجا خوابیده بود.
علاوه بر برنامهریزی دقیق پیامبر اکرم(ص) برای هجرت، نیازهای هجرت نیز به صورت حکیمانهای سامان یافته بود که میتوان موارد ذیل را ذکرنمود:
1- علی در بستر پیامبر اکرم (ص) میخوابد تا قریش را فریب دهد و بعداً امانتهایی را که نزد پیامبر بودند، به صاحبانشان برگرداند و سپس به پیامبر بپیوندد.
2- عبدالله بن ابوبکر نیروی اطلاعاتی راستگوئی است و تحرکات دشمن را کنترل مینماید.
3- اسماء ذات النطاقین، آذوقه و تدارکات را از مکه در حالی که مشرکان دیوانهوار درصدد یافتن محمد (ص) هستند، به غار میبرد.
4- عامر بن فهیره چوپان سادهای که گوشت و شیر برای پیامبر اکرم (ص) و ابوبکر فراهم مینماید، نقش امدادگری بارز را ایفا نمود؛ چراکه با بردن گوسفندانش در مسیری که پیامبر اکرم (ص) و ابوبکر (رض) پیمودند، ردپای تاریخی آنها ناپدید نمود تا قریش نتوانند آنان را تعقیب نمایند.
5- عبدالله بن اریقط راهنمای امین هجرت و کارشناس آگاه بیابان در کمال هوشیاری منتظر فرمان رسول خدا است که بگوید شروع کن تا کاروان، راهش را از غار به سوی یثرب در پیش بگیرد. آخرالامر اینکه تمامی امور هجرت به صورت شگفتانگیز و با دقت سامان داده شدند و از شرایط و محیط به نحو مطلوب و حکیمانهای استفاده شد و هر یک از دستاندرکاران هجرت، در جای مناسب خود گمارده شدند و همه رخنهها بسته شدند و همه نیازهای سفر به صورت زیبا و شگفتانگیزی تحت پوشش قرار داده شد و افراد کافی هم در اختیار داشتند. اما باید به نقش زنان نیز در این واقعه مهم نیز اذعان نمود که این نیز برای امت اسلامی باید درس مهمی باشد:
در آسمان هجرت، ستارههای زیادی درخشید که نقشی بزرگ و سهمی مهم در جهاد داشتند از آن جمله یکی عایشه دختر ابوبکر صدیق است که داستان هجرت را برای ما حفظ نموده و به خاطر سپرده و به امت رسانیده است و دو نفر دیگر امسلمه؛ مهاجر صبور و همچنین اسماء ذات النطاقین که در تأمین آب و غذای پیامبر اکرم (ص) و همراهش در غار سهیم بود، میباشند. اسماء میگوید:
وقتی پیامبر اکرم (ص) و ابوبکر(رض) مکه را به قصد مدینه ترک نمودند، گروهی از قریش نزد ما آمدند که یکی از آنها ابوجهل بن هشام بود. آنها بر در خانه ابوبکر ایستادند. من به سوی آنها رفتم. گفتند:
ای دختر ابوبکر! پدرت کجاست؟ گفتم: نمیدانم کجاست؟ میگوید: آن گاه ابوجهل دستش را بلند کرد و سیلی محکمی به صورتم زد که بر اثر آن گوشوارهام افتاد. این درسی است که اسماء به زنان مسلمان در هر نسلی میدهد که چگونه یک زن مسلمان باید اسرار مسلمانها را از دشمنانشان پنهان بدارد و چگونه محکم و استوار در برابر قدرتهای ستم و تجاوز بایستد؟
درس دوم اینکه وقتی پدر بزرگ اسماء، ابوقحافه، که نابینا بود، نزد او آمد و گفت: به خدا سوگند میبینم که ابوبکر ناگهان همراه مال و داراییاش از یپش شما رفته است؛ اسماء گفت: هرگز چنین نیست. دست خود را بر این مال بگذار. اسماء میگوید: پدربزرگم گفت: اشکالی ندارد وقتی این را برای شما گذاشته است، رفتن او ایرادی ندارد. اسماء میگوید: به خدا سوگند که او چیزی برای ما نگذاشته بود، ولی من خواستم با این کار پدربزرگم را آرام کنم. و با این هوشیاری و زیرکی، راز پدرش را مخفی نگاه داشت و قلب پدربزرگ نابینای خود را آرام گردانید بدون اینکه دروغی گفته باشد؛ زیرا به راستی پدر آنها همین سنگهایی را که او انباشته بود، برای آنها باقی گذاشته بود و او این کار را برای تسلی بخشیدن خاطر پدربزرگش انجام داد، اما در واقع ابوبکر برای آنها ایمانی فولادین به جا گذاشته بود که طوفانها وبادهای سهمگین آن را تکان نمیداد؛ ایمانی که کمبود یا فراوانی ثروت و دارایی هیچ گونه تأثیری در آن نداشت و برای آنها یقین و اعتمادی به جا گذاشت که حدی نداشت و در آنها همتی را کاشت که بر اثر آن نگاهشان به امور بزرگ معطوف بود و کارهای ناچیز و حقیر را ارج نمینهادند و این گونه برای خانوادهی مسلمان نمونهای ارائه داد که کمتر نظیر آن یافت میشود و چنین مواردی به ندرت تکرار میگردد.
اسماء با اتخاذ چنین مواضعی، برای زنان و دختران مسلمان، نمونه و الگویی ارائه داد تا به او اقتدا کنند و همانند او حرکت نمایند.
اسماء با خواهرانش در مکه ماند بدون آنکه از تنگدستی شکایت کند و اظهار نیازمندی نماید تا اینکه پیامبر اکرم (ص)، زید بن حارثه و ابا رافع غلامش را به مکه فرستاد و به آنها دو شتر و پانصد درهم داد. آنها به سراغ دو دختر پیامبر اکرم (ص) (فاطمه و ام کلثوم) و همسر رسول خدا، سوده بنت زمعه و ام برکه یا ام ایمن رفتند و به همراه اینها عبدالله بن ابی بکر با خانواده ابوبکر به سوی مدینه حرکت کرد که عایشه و اسماء در میان آنها بودند. آنان در خانهی حارثه بن نعمان در مدینه جای داده شدند.
از نتایج مهاجرت مسلمان به مدینه میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
به دنبال ایمان آوردن انصار و بیعتشان با پیامبر اکرم (ص) و تعهد آنها به یاری نمودن وی، رسول خدا از مسلمانان خواست تا به مدینه هجرت کنند. یکی دیگر از نتایج آشکار ایمان انصار، همکاری و همدردی آنها با مهاجران بود. بنابراین، انصار هم از نظر جای دادن مهاجران در منازل خود وهم با قلبی گشاده و سرشار از ایمان پذیرای هیئتهای مهاجران گردیدند و زنان و مردان، آمادهی جای دادن آنها بودند و اگر نیاز بود که مرد مهاجر با همسرش در کنار مرد انصاری در یک خانه باشند، چنین میکردند و آنها مال و مسکن و غذا و مسئولیتهای دینی را بین همدیگر تقسیم میکردند. تقسیمبندی و همکاری اجتماعی که میان مهاجران و انصار حاکم بود، از مهمترین عواملی بود که زمینه را برای پیامبر و یاران مهاجرش مساعد کرده بود تا اقامت خوشی در مدینه داشته باشند، اقامتی که هر یک با ایثار و فداکاری، بردارش را بر خود مقدم میدارد و بدین صورت محبت و اخوت ایمانی در مدینه موج میزد و عملاً مدینهی فاضله تحقق یافته بود.
با این روح بلند و ایمان عمیق و صداقت در رفتار، برادری و همبستگی میان مهاجران و انصار شکل گرفت، امّا سؤال اساسی و مهم این است که چرا در این خانهها اختلاف به وجود نمیآمد و چرا از بگومگوهائی که معمولاً بین زنان رایج است، سخنی به میان نیامده است؟ پاسخ این مسئله را میتوان این گونه بیان نمود: از آنجا که دین اسلام، دین حقی است بنابراین، تقوا را اساس تألیف قلوب و امور قرار داده است و از نظر اخلاقی به گونهای است که میان مسلمانان برادری را حاکم نموده و یاری کردن دعوت را برعهدهی آنها گذارده بود و این نشانهی بیعت با رسول خدا و اثر آن در افراد بود؛ چون براساس آن باید صداقت میداشتند و منافع همه را در نظر میگرفتند. از عقاب و وحشت قیامت ترس داشتند و امیدوار پاداش و بهشت خداوندی بودند؛ پس طبیعی است که صفا و صمیمت بین آنان حاکم شود؛ ایمان و استقامت و سلوک و صداقت در دل و درون نماد پیدا نماید. چنانکه هر کسی که مسلمان میشد و بیعت میکرد اعم از زن و مرد، به آنچه دستور داده میشدند، عمل مینمودند و هر چه میگفتند، مخلصانه به زبان میآوردند و از خداوند چه در گفتار و چه در عمل میترسیدند. آنها ایمان آوردند؛ پس از مهاجران با آغوشی باز استقبال کردند و تمام آنها با رعایت مصالح یکدیگر کار میکردند و این درخشندهترین سیمای همبستگی و همکاری است و پاکترین و مقدسترین رخدادی است که همه را به پاداش تشویق مینماید تا جایی که یکی از آنان میترسید که مبادا تمام پاداش نصیب کسی بشود که او را یاری میکند؟
بذل و بخشش پدیدهای است که همه به آن نیازمندیم. ما در جهان معاصر و در صفوف اسلامی و در یک سفر چند روزه به عیبها و پندارهای یکدیگر پی میبریم و پرده از چهرهی واقعی هر یک برداشته میشود، اما در آن جامعه که در حال شکلگیری است و هنوز پیامبر اکرم (ص) به آن سرزمین مهاجرت ننموده است، درها به روی مهمانان جدید گشوده میشود نه برای یک فرد؛ بلکه برای یک گروه و مهاجران چندین ماه را در خانههای انصار سپری مینمایند و زندگی روزمره ادامه دارد و انصار از بخشیدن مال و محبت و خدمت به برادرانشان که نزد آنها آمدهاند، دریغ نمیورزیدند و بدین صورت در جامعهی اسلامی آن عصر، تعاون و همبستگی به اوج خود رسیده بود. در مهاجران نیز از جهتی الگوهای بذل و بخشش برای انصار محسوب میگردیدند؛ زیرا آنها فقیر و نادار نبودند؛ بلکه دارای مال و ثروت زیادی بودند و خانه و کاشانه داشتند، اما همه آنها را برای طلب رضای خداوند و در راه اطاعت وی خرج کردند.
این جامعهی مدنی جدید بر مفاهیم ایمان و تقوا رشد یافت؛ گرچه هنوز پیامبر اکرم (ص) به آن سرزمین مهاجرت نکرده بود، اما این جامعه نوپا تحت اشراف سران دوازدهگانه که همچون حواریون عیسی، قوم خود را زیر نظر داشتند و زیر نظر رهبران بزرگ مهاجران که به مدینه رسیده بودند و هر دو گروه از چشمه زلال و جوشان نبوی سیراب شده بودند، رشد میکرد و از نشانههای شاخص این جامعه از بین رفتن تعصبات نژادی بود. سالم که غلام ابی حذیفه (رض) بود، امامت مسلمانها را به عهده داشت؛ چون او بیشتر از دیگران قرآن میدانست و بدین صورت این جامعه را که سران و افراد برجستهی اصحاب محمد از مهاجران و انصار و سرداران عرب از قریش و اوس و خزرج در آن میزیستند، فردی که حامل قرآن بود رهبری و امامت میکرد و این بدان معنی است که کرامت و بزرگی در این جامعه از آن قاریان قرآن و حاملان آن است پس حافظ قرآن در جامعهی اسلامی حامل پرچم اسلام در جنگ و صلح است و کشمکش موجود امروزی میان حاملان و حافظان قرآن و میان مجاهدان در راه خدا در میان آنها معنا و مفهومینداشت. در جنگ یمامه حامل پرچم مهاجران، سالم، غلام آزاد شدهی ابوحذیفه بود و شعارش این بود که شایستهی حافظ قرآن نیست که از معرکه بگریزد؛ چنانکه وقتی دست راستش قطع گردید، پرچم را با دست چپ گرفت؛ سپس آن را به آغوش گرفت تا اینکه نقش زمین شد و در راه خدا به شهادت رسید.
از طرفی هجرت نبوی در فهمیدن قرآن و علوم آن، جایگاه مهمی دارد؛ چنانکه علما میان آیات مکی و مدنی فرق گذاشتهاند، بر این اساس که آیات مکی، آیاتی هستند که قبل از مکه نازل شدهاند و مدنی آیاتی هستند که بعد از هجرت نازل شدهاند حتی اگر در خارج از مدینه نازل شده باشند واین موضوع فوائدی دارد که برخی عبارتند از:
1- لمس و درک کردن شیوههای قرآن کریم و استفاده از آن در روشهای دعوت به سوی خدا.
2- آگاهی یافتن از زندگی و سیره پیامبر اکرم (ص) از خلال آیات قرآنی؛ چراکه هجرت پیامبر اکرم (ص) دارای اهمیتی زیاد است و قرآن کریم، مؤمنان را برای هجرت کردن در راه خدا به شیوههای گوناگونی برانگیخته و تشویق نموده است؛ گاهی مهاجران را با صفتهای نیکو ستایش میکند و گاهی به مهاجران نوید و مژده میدهد و گاهی کسانی را که هجرت نکردهاند، تهدید مینماید و به آنان هشدار میدهد.
اولین ستونی که پیامبر اکرم (ص) در برنامهی اصلاحی و تنظیمی خود برای امت و دولت بر آن تکیه کرد، ادامهی دعوت توحید و برنامهی قرآنی و ساختن مسجد بود و بعد از آن، ایجاد پیمان برادری میان انصار و مهاجران بود که گامی مهم به شمار میرفت و اهمیت آن از گام نخست؛ یعنی، ساخت مسجد کمتر نبود تا بدین وسیله جامعهی مسلمان، یکپارچه و متحد و با هم دوست باشد و نشانههای ساختار جدید آن روشن شود.
صحابيهای آن حضرت:
مسائلي که پيامبراکرم (ص) در ارتباط با يارانشان داشتند عبارت از اين بود که شرايط و اوضاع در مدينه کاملاً با اوضاع و شرايطي که مسلمانان در مکه داشتند، متفاوت بود. درمکه، هرچند مسلمانان با يکديگر وحدت کلمه داشتند و براي رسيدن به يک هدف واحد تشريک مساعي ميکردند؛ در ميان خاندانهاي مختلف، مقهور و مطرود و خوار و ذليل ميزيستند، و زمام امور هيچيک از امور زندگي خودشان را در دست نداشتند، و همه کاره، دشمنان دين و آئين آنان بودند. بنابراين، مسلمانان هرگز نميتوانستند يک جامعهی اسلامي نوين، با پايهها و مايههايي که هيچ جامعهی انساني در جهان از آن بينياز نيست، براي خودشان تأسيس کنند. از اين رو، ميبينيم که سورههاي مکّي قرآن کريم به توضيح مباني اسلامي، و تعليمات ديني که هر فرد به تنهايي ميتواند عمل کند، و نيز تشويق به نيکوکاري و مکارم اخلاق و برحذر داشتن از رذائل و مساوي اخلاق بسنده ميکنند.
اما، در مدينه، از روز نخست، زمام امور مسلمانان در دست خودشان بود، و هيچکس، از هيچ قوم و قبيلهاي، بر آنان سلطه نداشت. اين به معناي آن بود که وقت آن رسيده است که مسلمانان با مسائل مربوط به تمدن و عُمران، و کسب و کار و اقتصاد، و سياست و حکومت، و صلح و جنگ، بطور جدّي روبرو شوند؛ و مسائل حلال و حرام و جزئيات و عبادات و اخلاق اسلامي، وديگر شئون زندگي برايشان به تفصيل بيان شود.
اينک وقت آن رسيده بود که مسلمانان يک جامعهی اسلامي تشکيل بدهند که در تمامي مراحل زندگي با جامعهی جاهلي متفاوت باشد، و از هر جامعهی موجود در جهان بشري، در آن زمان متمايز باشد، و بتواند نمودار و نماينده و الگويي براي دعوت اسلامي- که مسلمان بخاطر آن انواع و اقسام شکنجه و عذاب را در طول ده سال متمادي تحمل کرده بودند- بوده باشد.
پوشيده نيست که سازندگي و بنيانگذاري يک چنين جامعهاي امکان ندارد که يک روزه، يا يک ماهه، يا يک ساله، تماميت پذيرد، و ناگزير ميباست زماني طولاني ميگذشت تا تشريع و قانونگذاري و کار فرهنگي و آموزش و پرورش و اجراي موازين اسلامي اندک اندک شکل بگيرد. خداوند کفيل و سرپرست اصلي اين تأسيس و تشريع بود، و پيامبر گرامي اسلام نيز مُجري اوامر الهي و مُرشِد تازه مسلمانان و ديگر ياران ديرين خويش در راستاي تربيت ديني و انساني مسلمانان و تزکيهی آنان، طبق موازين شريعت اسلام بودند
اين بزرگترين مسئلهاي بود که حضرت رسولاکرم (ص) در رويارويي با مسلمانان داشتند، و اين خود، هدف اعلا و مقصود اصلي و مراد خدا و رسول از دعوت اسلامي و رسالت محمدي بود، و معلوم است که يک مسئلهی عارضي و در خورِ شتابزدگي نبود، بلکه يک قضيهی اصيل بود و نياز به زمان براي توفيق يافتن در آن محسوس و معقول بود. آري، بعضي مسائل موردي و عارضي نبودند که بايست با سرعت هرچه تمامتر و در عين حال حکيمانه و خردمندانه حلّ ميشدند. مهمترين مسئله از اين دست آن بود که مسلمانان در مدينه دو دسته بودند: يک دسته از آنان در شهر و ديار و در کنار اموال و خدم و حَشم خودشان بودند؛ تنها نگراني آنان در حدّ نگراني انساني بود که در کمال امن و امان در خانه و کاشانهی خويش بسر ميبرد. اينان «انصار» بودند، که از ديرباز درميان ايشان دشمني ريشهدار و نفرت ديرينه برقرار بود. دستهی ديگر از مسلمانان، همهی چيزهاي از اين قبيل را از دست داده بودند، و جانشان را برداشته بودند و به مدينه گريخته بودند. اينان «مهاجرين» بودند. ملجأ و مأوايي نداشتند که به آن پناه ببرند؛ شغلي نداشتند که از راه آن تأمين معاش و رفع نياز کنند؛ ذخيره و پساندازي نداشتند که به نوعي گذران کنند. شمار آن پناهندگان به مدينه نيز کم نبود، و هر روز بر شمارشان افزوده ميشد. اِذن هجرت براي هر انسان مؤمن به خدا و رسول صادر شده بود؛ و معلوم است که مدينه نيز آنچنان ثروت فراواني نداشت که با حضور انبوه پناهندگان موازنهی اقتصادياش برهم نخورد. در همين موقعيت دشوار، نيروهاي دشمن نيز در برابر اسلام و مسلمين دست به دست يکديگر داده بودند، و به نوعي مسلمانان مدينه را تحريم اقتصادي کرده بودند؛ چنانکه ورود قوت و غذا به مدينه رو به کاهش گذاشته بود، و اوضاع و احوال روز به روز سختتر و دشوارتر ميگرديد.
ـ آغاز تاریخ هجری
تاریخ هجری گام فرهنگی مهمی بود که برداشته شد و اولین کسی که آنرا تصویب نمود، عمربن خطاب (رض) بود. در این مورد روایات مختلفی وجود دارد. از جمله این که میمون بن مهران میگوید: نزد عمر(رض) سندی آوردند که سر رسید آن ماه شعبان نوشته شده بود. عمر(رض) پرسید که مراد از شعبان، شعبان سال گذشته یا سال آینده یا شعبان کنونی است؟ سپس سران صحابه را جمع کرد و گفت: برای مردم تاریخی مقرر کنید تا بر اساس آن امور و معاملات خود را تنظیم بکنند. یکی از حاضرین گفت: از تاریخ رومیها استفاده کنید. گفتند: تاریخ آنها طولانی است زیرا آغازش از زمان ذوالقرنین میباشد.
دیگری پیشنهاد داد که از تاریخ فارس استفاده کنید اما حاضرین نپذیرفتند و گفتند: تاریخ آنها با سر کار آمدن هر پادشاهی تغییر میکند. سپس همه به تاریخ هجرت رسول خدا از مکه به مدینه اتفاق کردند و آنرا سرآغاز تاریخ اسلامی قرار دادند.
و از عثمان بن عبیدالله روایت است که سعید بن مسیب گفت: عمربن خطاب سران مهاجرین و انصار را جهت تعیین تاریخ اسلامی جمع کرد. آنگاه علی(رض) به او پیشنهاد داد آغاز تاریخ اسلامی را از هجرت رسول خدا مقرر نماید. بنابراین عمر(رض) پذیرفت و هجرت رسول خدا(رض) را سرآغاز تاریخ اسلامی تعیین کرد.
از سعید بن مسیب روایت شده که گفت: نخستین کسی که تاریخ اسلامی را اعلام داشت عمربن خطاب بودند که بعد از دو سال و نیم از خلافتش بنا به مشورت علی بن ابیطالب آنرا تعیین نمود. ابوزناد میگوید: عمر در خصوص آغاز تاریخ با اصحاب به مشورت نشست و در نهایت روی تاریخ هجری اتفاق نظر یافتند. اما این که چرا از ماه محرم آغاز کردند در حالی که رسول خدا(ص) در ماه ربیع الاول هجرت کرده بودند؟
در اینباره ابنحجر میگوید: در مورد آغاز تاریخ اسلامی چهار چیز پیش روی صحابه بود که عبارتند از: میلاد رسول خدا، مبعث، هجرت و وفات ایشان. از تعیین میلاد و مبعث به خاطر اختلاف نظر در مورد تاریخ دقیق وقوع آنها، صرف نظر کردند و تاریخ وفات آن حضرت را به خاطر این که یادآور خاطرهی تلخی بود نیز تعیین نکردند. بنابراین بهترین گزینه برای این منظور هجرت آن حضرت بود. و چون رسول خدا(ص) پس از بیعت عقبهی دوم و در آغاز ماه محرم ارادهی هجرت نمود، ماه محرم را آغاز سال هجری قرار دادند.
نظرات